روزی که هستی خانم با آقای باب اسفنجی شلوار مکعبی همدردی کرد....
روزی که هستی خانم با آقای باب اسفنجی شلوار مکعبی همدردی کرد.... کوچولوی خودم خوبی مامانی؟ از اونجایی که امروز بعداظهر کلاس داشتم تا ساعت ١ باهات بودم. بابا واست دی وی دی جدید باب اسفنجی خریده بود تا زمانی که من نیستم تماشا کنی و کمتر دل کوچولوت واسه مامان تنگ بشه. از اونجایی که شما خیلی خلیلی باب اسفنجی رو دوست داری اصرار کردی که واست بذاریم. داستان از این قرار بود که حلزون خونگی باب اسفنجی (گری) به خاطر اینکه باب اسفنجی بهش کم محلی میکنه ناراحت میشه و میذاره میره. باب اسفنجی که نامه ی خداحافظی گری رو میخونه خیلی ناراحت ...
نویسنده :
مامانی
22:09